التماس
گفتی دوری و دستی ولی نمی دونستم اینقدر طول بکشه
غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای وصل بی بال و پروم کرد
دلا گفتی صبوری کن صبوری
صبوری جز زه خاکی بر سرم کرد
پس کی میای دیگه آقا
می آید از ره مردی سواره
برمرکب عشق چون ماه
او که یگانه در عالمین است
برق نگاهش همچون حسین است
می آید از ره بوی گل یاس
مهدی میاد هر روز و هر شب با گریه گوید
وای مادرم وای مادرم
خدایا به حق پهلوی بشکسته مادرش فرج منتقم خونش را برسان